ترجمه چیست؟

مترجم خوب شدن نیاز به زمان و کار زیاد دارد. گاهی یک کلمه کوچک مثل no دیده نمی شود و ترجمه صد در صد اشتباه می شود:

There are many good reasons why you should under no circumstances write a book

دلایل بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه چرا باید تحت هر شرایطی یک کتاب بنویسید.

این ترجمه اشتباه است.

ترجمه درست این است:دلایل بسیاری وجود دارد مبنی بر اینکه چرا تحت هیچ شرایطی نباید کتاب نوشت. البته این ترجمه درست است ولی هنوز هم نیاز به ویرایش دارد. اگر ترجمه درست نباشد، هیچ ویراستاری نمی تواند ترجمه را درست کند! درستی ترجمه یک چیز است و زیبایی، روانی و شیوایی آن چیز دیگر. ویراستار می تواند ترجمه درست را شیواتر و روان تر بنویسد ولی ترجمه نادرست را به هیچ وجه نمی تواند درست کند. تنها راهی که می توان ترجمه نادرست را مشخص کرد این است که یک نفر متن مبدا و مقصد را جمله به جمله مقابله کند تا از صحت و دقت ترجمه مطمئن شود. دلایل مختلفی وجود دارد که برخی ترجمه ها ارزان قیمت است، یکی استفاده از مترجمان کم تجربه است و دیگری حذف مراحل بازبینی و ویرایش.

ترجمه چیست؟

 شاید بتوان تعاریف بیان‌شده در مورد ترجمه را در قالب چهار تعریف دسته ‌بندی کرد:

بیان معنی یک گفته یا نوشته در یک زبان دیگر:این معنا به ترجمه بین ‌زبانی نیز موسوم است که همان ترجمه به معنای واقعی و متعارف کلمه به شمار می ‌آید. در این ترجمه پیام بیان ‌شده در یک زبان، با واژگان زبان دیگری بیان می ‌شود، اما آنچه محل بحث است نحوۀ بیان مجدد یک پیام (که غرض اصلی این نوع ترجمه است) در یک زبان دیگر است؛ زیرا مترجم باید به بافت اجتماعی و فرهنگی مردم توجه کند. نایدا و تیبر معتقدند برای مثال ترجمه خوب از کتاب مقدس باید یک «ترجمه زبان‌شناختی» باشد و نه یک «ترجمه فرهنگی». برخی، تغییر صورت، اما ثبات در معنا را ملاک می ‌دانند. باید دانست که هیچ ترجمه ‌ای از یک زبان به زبان دیگر کامل نیست؛ زیرا دست ‌کم در ترجمه، جنبۀ مهم آوایی و عروضی از دست می ‌رود

بیان معنی یک گفته یا نوشته با واژگان دیگر در همان زبان: این نوع ترجمه را ترجمۀ درون ‌زبانی می ‌نامند. غرض از آن ساده ‌تر بیان کردن، توضیح دادن یا به روز کردن پیام است

عوض کردن وسیلة بیان یا صورت بیان از یک نوع به نوعی دیگر: منظور از این شیوه رساندن پیام توسط یک حرکت یا عمل خاص است؛ همچون ترجمۀ هم‌ زمان اخبار تلویزیون از طریق حرکات خاص دستان برای ناشنوایان.

چیزی را به طور خاصی فهمیدن یا معنی خاصی به چیزی دادن: مانند فهمیدن یا «سکوت» فردی را به مثابۀ «رضا» یا «امتناع» در مورد یک مسئله تعبیر کردن یا معنای خاصی به حادثه ‌ای دادن و آن را به طور ویژه ‌ای تعبیر و تفسیر و ترجمه کردن (فهم از جهان طبیعت و حوادث آن). فهم یا تعابیر گوناگون خواب از جانب اشخاص یا تعابیر گوناگون از رویدادهای طبیعی مثل خسوف توسط ستاره ‌شناس و عوام از مصادیق آن است.

معروف‌ترین نظریه ‌های ترجمه از دوران باستان تا قرن بیستم

مارکوس تولیوس سیسیرو: به‌ نظر او مترجم باید مفسر یا آموزگار معانی و بیان باشد. ترجمه، شیوه ‌ای از سخنرانی است؛ بنابراین باید به گونه‌ای آزاد و نه تحت ‌الفظی و کلمه به کلمه باشد.

هوراس: او تأکید می ‌کند که مترجم باید از هنرهای نویسندۀ متن اصلی تقلید کند، اما استقلال شخصی خود را نیز در ترجمه حفظ نماید. مشهور است که روش ترجمۀ هوراس ترجمۀ کلمه به کلمه بوده است.

سنت جروم: ترجمۀ لاتین او از کتاب مقدس در پایان قرن چهارم مشهور است. سبک او در ترجمه «معنی به معنی» نه کلمه به کلمه (به استثنای ترجمۀ کتاب مقدس) است. در دیدگاه او، که نزدیک به دیدگاه کلاسیک است، مترجم موظف است معنای متن اصلی را در زبانی فصیح بیان کند.

مارتین لوتر:لوتر، مترجمی بنام در قرن شانزدهم، ترجمه را تغییر کلمات، به ‌کارگیری فعل‌های کمکی، به‌کاربردن کلمات ربط به مناسبت، موقوف کردن اصطلاحات یونانی یا عبریِ بی ‌بهره از معادل مقبول در زبان آلمانی، ترجمۀ یک عبارت به یک کلمۀ واحد در مواقع ضروری، تغییر استعاره به غیر استعاره و برعکس و توجه دقیق به درستی تفسیر و تغییرات متن می ‌داند. گرچه در متون مقدس ترجمۀ تحت ‌الفظی ارجح است.

اتین دوله:به روایتی او اولین نظریۀ ترجمه را تدوین کرد. به نظر وی، مترجم باید قصد نویسندۀ متن در حال ترجمه را به طور کامل بفهمد، زبان مبدأ و مقصد را به طور کامل بداند، از ترجمۀ تحت ‌الفظی دوری کند، از صورت‌های گفتاری عامۀ مردم بهره برد، و با تنظیم ترتیب کلمات، فهم جامعی را با یک «لحن» مناسب ارائه دهد.

جورج شاپمن:اومترجم بزرگ «الیاد» و «ادیسه» هومر بود. شاپمن اعتقاد داشت که از ترجمه ‌های تحت ‌الفظی باید دوری کرد تا به «روح» متن اصلی دست یافت، باید ترجمه ‌های دیگر را دقیق و عالمانه دید و از ترجمه ‌های بیش از حد آزاد روی گرداند.

 سرجان دنهام:معتقد به ترجمۀ آزاد متون بود. او توصیه ‌هایی داشت از جمله: اضافه کردن به ترجمه برای پر کردن شکاف‌ها، روح دادن به ترجمه به منظور جلب نظر خوانندگان، کشف اصل معنای متن نویسنده و محبوس نماندن در صورت‌های ادبی کلمات، و شعر را به شعر ترجمه کردن.

آبراهام کولی:از نظر او اضافه کردن «زیبایی‌های جدید» به ترجمه برای جبران نقص در معنا (ترجمۀ آزاد) لازم است. او در ترجمه ‌اش از «غزلیات پیندار»، جسورانه اعلام کرد که ،هرچه دلش خواسته از متن اصلی حذف و یا به آن اضافه کرده است.

جان درایدن: درخواست درایدن از مترجم، فهم کلام نویسنده و آشنایی با افکار و مشخصات فردی و نیز هم‌فکری با او است. وی ترجمه آزاد را ترجیح داده و توصیه کرده است از ترجمۀ لفظی و تقلید یا شیبه‌سازی پرهیز شود.

فردریک اشلایرماخر:او را بنیان‌گذار الهیات پروتستان و هرمنوتیک مدرن و روش رمانتیک یا تخیلی می ‌دانند. به زعم وی ترجمه بر اساس احساس و فهم درونی فرد انجام می ‌شود. استراتژی او در ترجمه، حرکت دادن خوانندۀ ترجمه به سوی نویسنده است. او روش «بیگانه‌سازی» را در مقابل «طبیعی کردن» می ‌پسندد.

نظریه ‌های معروف ترجمه در دوران معاصر

الف) وینی و داربلنه: به نظر این دو متفکر ترجمه در کل می ‌تواند به هفت روش زیر انجام شود:

۱٫ وام ‌گیری:اصطلاح را عیناً از زبان مبدأ به متن ترجمه منتقل و با الفبای زبان مقصد نوشتن. مانند واژۀ «دلار» که از انگلیسی به فارسی وارد شده است.

۲٫ گرته‌برداری: نوعی وام ‌گیری که در آن عناصر و ساختار یک واژه به طور تحت ‌اللفظی در زبان مقصد پیاده می‌‌شود، مانند ترجمۀSkyscraper    به «آسمان ‌خراش».

۳٫ ترجمۀ تحت ‌اللفظی یا لغوی: انتقال مستقیم متن زبان مبدأ به زبان مقصد با انتخاب مناسب ساختارهای دستوری زبان مقصد.

۴٫ جابه‌جایی: جابه‌جاییِ طبقۀ واژۀ متن اصلی به طبقۀ دیگری در زبان مقصد.

۵٫ تعدیل: تغییری در صورت پیام که با تغییر در نظر یا زاویۀ دید حاصل می‌شود.

۶٫ تعادل: توضیح مثالی تعادل ترجمۀ «اُخ!» انگلیسی به «آی!» فرانسوی است؛ یعنی الفاظ متفاوت به هنگام درد.

۷٫ جرح و تعدیل: حد نهایی ترجمه است و وقتی استفاده می ‌شود که مورد ترجمه از زبان مبدأ در فرهنگ زبان مقصد ناشناخته باشد. این روش اغلب در ترجمۀ عناوین کتاب‌ها و فیلم ‌ها و نیز ترجمۀ شفاهی همزمان به کار می ‌رود.

ب) رومن یاکوبسن: انواع ترجمه به نظر او عبارت‌اند از: ترجمۀ درون ‌زبانی یا تغییر صورت یک پیام و بازنویسی آن به صورتی دیگر در همان زبان، ترجمۀ بین ‌زبانی یا تغییر صورت یک پیام و بیان آن با صورتی دیگر در زبانی دیگر، ترجمۀ میان ‌نشانه ‌ای یا تغییر ماهیت نشانه ‌های زبانی یک پیام، یعنی کلمات، و عرضۀ آن پیام در حالت یا صورتی غیر زبانی یا غیر لفظی.

ج) نایدا و تیبر: آنها ترجمه را سه مرحله می‌دانند: ۱٫ تجزیه و تحلیل: ساختار دستوری و معنایی پیام موجود در زبان مبدأ بررسی می ‌شود؛ ۲٫ انتقال: مطلب بررسی‌شده در ذهن مترجم از یک زبان به یک زبان دیگر منتقل می ‌شود؛ ۳٫ تجدید ساختار: مطلب انتقالی تجدید ساختار می ‌شود تا پیام نهایی در زبان مقصد به طور کامل پذیرفته شود.

د) نیومارک: به جای ترجمۀ تحت ‌اللفظی و آزاد، «ترجمة معنایی» و «ترجمة ارتباطی» را ارائه می ‌دهد. در ترجمۀ معنایی تلاش می ‌شود تا حد امکان نزدیک‌ترین معنا از متن اصلی بیان شود و در ترجمۀ ارتباطی نزدیک‌ترین تأثیر بر روی مخاطب مراد است.

ه) بیکمن وکالو: ترجمۀ تحت ‌اللفظی تعدیل شده و ترجمۀ اصطلاحی مصطلاح و نه آزاد را می ‌پسندند.

و) لارسن: اساس ترجمه را «تغییر صورت»، و کار ترجمه را انتقال معنی از صورت زبان مبدأ به صورت زبان مقصد می ‌داند.

ز) بسنتبه نظر اوهر متنی هرچند ویژگی خود را دارد، ترجمه ‌ای است از یک متن دیگر. خود زبان، در اصل، یک ترجمه از جهان غیر لفظی است و هر نشانه ترجمه ‌ای است از نشانۀ دیگر.

ح) لارنس ونوتیاوهم همچون اشلایرماخر بسیاری از ترجمه ‌ها را بومی ‌ساز، یعنی تنزل ‌دهندۀ متن خارجی به ارزش‌های فرهنگی زبان مقصد، می ‌داند.

ت) جولیان هاوس: این نظریه‌پرداز ترجمه را به دو نوع «پیدا» و «ناپیدا» منحصر می ‌کند. در ترجمۀ پیدا، متن اصلی سخت وابسته به فرهنگ آن است و در ترجمۀ ناپیدا، متن اصلی، یک متن فرهنگی ویژه نیست.از نظر هاوس در ترجمۀ ناپیدا که مشکل ‌تر از ترجمة پیداست، گاهی لازم است فیلتر فرهنگی اعمال شود.

ی) رویکرد نقش‌محور و نظریة اسکوپوس: در این رویکرد هدف ترجمه، یعنی نقش آن در زبان مقصد، در اتخاذ روش ترجمه مهم است. ترجمه به معنای ترجمة لغات و ساختارهای دستوری نیست، بلکه متن یک وسیلة ارتباطی تلقی می ‌شود.

تفهم مقدم بر تفهیم است (شرح نظریه)

نظریۀ «جدایی ‌ناپذیر بودن ترجمه از زندگی روزمرۀ انسان» حاصل سی و اندی سال تدریس و تحقیق در حوزۀ مطالعات ترجمه در دانشگاه و بررسی ترجمۀ آثار اسلامی، به‌ویژه ترجمه‌‌های انگلیسی قرآن کریم و نهج ‌البلاغه است. در نظریۀ فوق، ترجمه، معنایی وسیع ‌تر از تعریف متعارف آن دارد و با قدرت خدادادی فهم و فکر و بیان انسان مرتبط است.

از نظر دکتر منافی، تفهم مقدم بر تفهیم است. تا در ذهن خزانه‌‌ای از مفاهیم ایجاد نشود و روابط میان آنها درک نگردد، نمی‌‌توان دیگران را به فهم و آگاهی رساند و ترجمان ذهنیات و افکار خود بود. فهمیدن، درون ‌سویه (از جهان خارج به درون ذهن) و فهماندن، برون ‌سویه (از درون ذهن به جهان خارج) است. در فرایند اول، از عینیات خارجی به ذهنیات درونی می ‌رسیم و در فرایند دوم، از حالت یا صورت انتزاعی در درون ذهن به صورت عینیات در جهان خارج. تغییر مفاهیم از یک حالت یا صورت به حالت یا صورت دیگر همان است که صاحب ‌نظریه در نظریۀ جدید خود آن‌ را ترجمه می‌‌نامد.

به نظر وی میان این دو فرایند پیش ‌گفته فرایند سومی موسوم به ترجمۀ درون‌ذهنی وجود دارد؛ بدین مضمون که انسان وقتی در درون ذهن خود تفکر می‌کند و با خود سخن می‌‌گوید، می‌‌تواند برای مثال جمله‌‌ای را از صورت فارسی به صورت انگلیسی درآورد بی ‌آنکه آن را به بیرون از ذهن ببرد یا به کسی بگوید. ترجمۀ برون ‌سویه الزاماً گفت‌وگو با دیگران از طریق کلمات نیست، بلکه فرایند عینیت ‌بخشیدن به ذهنیات و افکار به هر وسیله ‌ای است.

توالی این سه فرایند بدون ایجاد وقفۀ زمانی طولانی میان آنها به فرایند چهارمی رهنمون می‌‌شود که ترجمۀ متعارف یا ترجمه به معنی واقعی کلمه نام دارد. هر کدام از این چهار فرایند می‌‌تواند از سنخ ترجمۀ درون ‌زبانی، بین ‌زبانی، یا میان ‌نشانه‌‌ای مطرح‌شده در تقسیم ‌بندی رومن یاکوبسن باشد. افزون بر این، دیدگاه‌های نایدا و تیبر دربارۀ مرحلۀ انتقال در درون ذهن و نیز نظر اوکتاویو پاز (تمام نوشتارهای بشری، ترجمه‌‌ای از ترجمۀ ترجمه‌ها هستند)، در شکل‌‌گیری نظریۀ جدید «جدایی ‌ناپذیر بودن ترجمه از زندگی روزمرۀ انسان» مؤثر بوده‌‌اند.

 فهمیدن یا ترجمة درون ‌سویه:کسی که مثلاً زبان انگلیسی نمی ‌داند، هنگام دیدن یک جملة انگلیسی تنها ظاهر کلمات در ذهن او نقش می ‌بندند، اما اگر زبان بداند در آن شرایط (البته با فرض نبود مشکل لغوی و ساختاری) فهمی از آن جمله بر وی حاصل می ‌شود، این همان ترجمه کردن از جهان خارج به درون ذهن است (ترجمۀ درون‌ سویه). درون ‌سویگی، منحصر به نوشته نیست و هر تصویر، اشاره، صوت، عمل، حرکت یا علامتِ حاملِ پیام یا مفهوم به ذهن را در بر می ‌گیرد. فهم اشخاص گوناگون از شیء واحد متفاوت است؛ از‌این‌رو ترجمۀ آنها نیز از آن شیء واحد با هم تفاوت دارد؛ زیرا فهمیدن یا همان ترجمة درون ‌سویه به عوامل متعدد وابسته است و چون این عوامل در اشخاص گوناگون متفاوت‌‌اند، فهم اشخاص نیز متفاوت است.

بر اساس نظریۀ حاضر، تمام معلومات انسان (همان مفاهیم ذهنی) حاصل ترجمۀ درون ‌سویه است که از طریق حواس به ذهن می ‌رسد؛ بنابراین آدمیان ــ چه محصلان و محققان، چه شاغلان به امور غیرتحصیلی و چه بقیۀ افراد ــ همه به گونه‌ای در زندگی روزمره با «فهمیدن» یا همان «ترجمۀ درون ‌سویه» سروکار دارند و نیز تمام معلومات بشر نتیجۀ ترجمۀ اوست از جهان خارج به درون ذهن. بر این اساس جهان خارج «اصل» (source) و سرچشمۀ پیام‌های گوناگون است.

تفکر یا ترجمۀ درون‌ذهنی: ذهن فعال حتی بدون اتصال به خارج می‌‌تواند با تصورات موجود در حافظة خود به کار ترجمه دست زند؛ برای مثال ذهن در این حالت یک مفهوم ذهنی را به دو صورت ذهنی یا بیشتر در یک زبان یا چند زبان درمی ‌آورد (این همان تفکر است)، اما در این حالت چون مثلاً صورت‌های فارسی به صورت‌‌های انگلیسی درمی ‌آیند، فرایند یادشده را می‌توان نوعی ترجمة درون ‌ذهنی هم نامید.

دانشمندان تفکر را «سخن گفتن با خود» یا «سخن گفتن خاموش» نامیدند. در هر دو تعریف باز هم مفاهیم و تصورات ذهنی، صورت‌های جدیدی به خود می‌‌گیرند و این همان ترجمة درون ‌ذهنی است.

بیان یا ترجمة برون ‌سویه: منظور از بیان در اینجا اظهار یا آشکار کردن مفاهیم انتزاعی ذهنی به صورت عینی در خارج از ذهن است. این اظهار هم با هر وسیلة ممکن از جمله گفتار، نوشتار، تصاویر، اشارات، اصوات، اعمال، حرکات و علامات انجام می‌شود؛ برای مثال، تکان دادن دست برای خداحافظی، تکان دادن سر برای سلام کردن.

ترجمۀ متعارف:

  انتقال یک معنی از صورت یک زبان به صورت زبان دیگر معنا می‌شود که به ترجمة بین ‌زبانی (interlingual translation) معروف است. اما حقیقت این است که در درون ترجمة متعارف سه فرآیند پیش ‌گفته بی‌وقفه اتفاق می ‌افتند. وقتی هم که بین سه فرآیند ترجمه، فاصلة زمانی ایجاد شود، هر کدام از آنها، خود، یک فرآیند کامل ترجمه به شمار می‌آید.

 نتیجه:

نتیجه آنکه نظریة ترجمه به مجموعۀ آگاهی‌هایی گفته می ‌شود که ما در مورد ترجمه و مسائل مربوط به آن داریم. نظریۀ ترجمه می ‌تواند مباحثی مانند ماهیت ترجمه، تعاریف ترجمه، روش‌های مناسب ترجمۀ متون گوناگون، مراحل ترجمه، تعادل ‌های موجود میان متن مبدأ و مقصد و … را بیان کند. از زمان سیسیرو به بعد بیشتر نظریات ترجمه دربارۀ روش‌ها یا انواع ترجمه بوده است که در کل دو روش را شامل می ‌شود: ترجمة تحت ‌اللفظی یا کلمه به کلمه و ترجمة آزاد یا معنی به معنی، که اولی اغلب در متون دینی که از حساسیت خاصی برخوردارند و دومی در سخنرانی‌ها و متون فلسفی و … کاربرد دارد. در دوران معاصر نیز تقریباً در تمام نظریه ‌های معروف ترجمه می ‌توان دو روش اساسی یا دو نوع بنیادین ترجمه را مشاهده کرد که در موارد بالا به آنها اشاره شد.

نظریۀ نویسندة حاضر دربارۀ ماهیت و انواع ترجمه دیدگاهی است که در حوزة مطالعات ترجمه تازگی دارد. در این نظریه، ترجمه پدیده‌ای تاریخی نیست که از دورة خاصی در تاریخ آغاز شده باشد، بلکه استعدادی فطری در انسان است که با شروع فهم انسان از جهان خارج در ذهن فعال می ‌شود و تا انسان قدرت فهم و فکر و بیان دارد در حقیقت قدرت ترجمه دارد و بنابراین در این دیدگاه جدید، ترجمه از زندگی روزمرۀ انسان جدا ‌ناپذیر است